حسین جلالی-سردبیر یزدفردا: آزاده نامداری مجری برنامه تازه های امروز یک نوجوانی بود که خیلی زود بزرگ شد چه از لحاظ عقلی وچه از لحاظ شهرت .

آزاده نامداری با تیرهای عکاسی که در پارکی در کشور خارجی از او تصویر گرفت وترکش کسانی که با بازنشر آن خرسند بودند که دیگر عقده های خود به جامعه را سر او خالی کردند.

تمام کسانی که به این امر اقدام نمودیم آیا ان لحظه به این فکر کردیم که خود نیز اگر پرده ها برون افتد حتی خانوادهایمان نیز قادر به پذیرش ما نیستند .

آیا به این فکر کردیم اگر آزاده نامداری دختر ما و یا خواهر ما بود از اینگونه حرکتها ی مردم کشورمان متنفر می شدیم.

شاید بعضی پاسخ دهند او که اینگونه در خط مقدم دفاع از حجاب می ایستاد و چرا خود به آن عمل نکرد شاید توجیه خوبی باشد اما تا کنون در کجای عالم دیده اید که یک عالم بی عمل را بکشند!!!

همه مان بارها با اینگونه حمله های خود ، انسانهایی را از پای در اوردیم شهریاری دهه ۶۰ را به خاطر داریم به خاطر شرکت در یک مجلس عروسی بی آبرو و خانه نشین کردیم و زهره دختر شوکت را با دیدن یک فیلم خصوصی دربه در کردیم و چه بسا افراد گمنامی که در این مملکت به دلیل یک اشتباه در محل کار و محله خود نابود کرده ایم .

کاش حداقل برای آینده زمانی که می خواهیم فردی را با یک عکس و فیلم بدنام کنیم به آزاده نامداری فکر کنیم که برای فرار از فشاری که بر او بود به قرص اعصاب پناه برد و نهایت خود را کشت.

البته باز نگویید مشکل خانوادگی داشته و خود را توجیه نکنید .

چه زیبا گفت سیمین بهبانی که هزار بار اگر شعرش را بخوانیم برای هزار و یکمین بار معنی تازه ای از آن را می بینیم.

در حیــرتم از مــرام ایــن مــردم پـست
ایــن طــایفــه زنــده کــش و مــرده پــرست
تا هســت بــه ذلــت بــکشندش بــه جـفا
گــر مــرد بــه عــزت ببــرندش ســر دســت
عجـــبم آمـــده زیــن مــردم پســـت
مـــردم زنــده کــش و مــرده پــرست
مــردمــی چــون اجــل و عــزرائیــل
مــی دهــند بــاده ی خــون دســت به دســت
ســـر بــریــدن شــده قــانــون بقــا
خنـــجری نیــست ، هـــمه پـــنــبه بــه دســت
گـــرز رســـتم شــده اســباب فـــریــب
تیـــر آرش بـــر ســـیه خــاک نشـــست
عشــق و ســودا ســخن مجــنون نیســت
گوئــیا بــر دل او خـــار شـــکست
مــی و ســاقی هـــمه در وهــم و خیــال
روح انســـان ز دم خــون شـــده مــست
عــاشـــقان مجــرم و محــکوم بــه دار
روی دل بــار غمــی ســخت نشـــست
نــالــه کــم کــن کــه بــه جــایــی نــرسد
آه کنــعان بــه گلـــو نــالــه شــکست .
(سیمین بهبهانی)

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا