حسین زارع



مقدمه
عوامل مهم و مختلفی در موفق یا ناموفق بودن دولت ها موثر است که یکی از انها میزان توسعه کشور در زمینه های مختلف سیاسی ، اقتصادی و ... میباشد.
اینکه ایران ما از چندسال اخیر تاکنون به چه میزان طعم شیرین توسعه را چشیده ، موضوعی است قابل تامل که کمتر به ان توجه میشود.


توسعه یافتگی یا مدیریت بحران های مقطعی؟


بی شک در این مورد اولین سوالی که ذهن شما را به کار میگیرد این است که ایا ما از چندسال اخیر تا کنون در مسیر توسعه گام نهاده ایم؟

انتخابات سال 1392 و 1396 را به یاد اورید.کاندیداهای ریاست جمهوری سعی در این داشتند که رقیب خود را با شعارهایی از جنس ازادی و دموکراسی و دیگر پارامترهای توسعه سیاسی ، از میدان رقابت به در کنند.
اماهمه انها فراموش کرده بودند که پیش نیازتوسعه سیاسی ، توسعه اقتصادی است.
ما در زمان انتخابات چیزی از توسعه اقتصادی نشنیدیم و هرچه که بود بازی با ارقام و دهک ها و صدک هایی بود که برای مردم به خصوص قشر ضعیف و اسیب پذیر- که از فاصله طبقاتی ناراضی اند - خوشایند جلوه ميكرد.(پوپولیسم و دماگوژیسم)

حال وقتی مردم از رییس جمهوردرباره عملی نشدن وعده هایش سوال میکنند او(با لبخندی همیشه بر لب) از جنگ اقتصادی با امریکا سخن میگوید.
به عبارتی منظور واضح رییس جمهور مبنی بر این محتواست:
نه توسعه سیاسی و نه توسعه اقتصادی ....
مدیریت بحران های مقطعی تا بعد ....



دموكراسي در جهان سوم وکشورهای درحال توسعه:


دموکراسی در کشورهای جهان سوم همچون دادن شمشیری تیز و برّا به دست فردی است که نه از شمشیر زدن چیزی میداند و نه علم بر شناخت دوست و دشمن را داراست.
همواره دموکراسی با چهار پارامتر سنجیده میشود که عبارت اند از:

1-شهرگرايي 2- تعلیم و تربیت 3- میزان صنعتی بودن 4- میزان رفاه و درامد مردم
دموکراسی را باید در جوامعی اجرا کرد که این چهار پارامتر از سطح قابل قبولی برخوردار باشند و اما غیر از ان باشدعوام فریبی به دست پوپولیست ها و دماگوژیست ها رواج یافته ومردم از قدرت تصمیم گیری عاقلانه و منطقی در موارد حساس ، برخوردار نخواهند بود و تحت تاثیر جو احساسي ايجاد شده قرار خواهند گرفت.
دموکراسی ذاتا جزء صفات والا برای جوامع انساني محسوب ميشود البته گاها موجب تباهی جوامع ميگردد.
بنابراین نمیتوان با برقراری دموکراسی نسبی بدون محیا کردن زیر ساخت ها تظاهر به توسعه یافتگی سیاسی کرد.
همچنین باید به این نکته توجه داشت که مردم سخت محافظه کارند و نمیتوان به راحتی قوانین و بنیادها را دگرگون ساخت و دموکراسی را از انها سلب کرد .
تنها راه برای اینگونه جوامع ایجاد زیرساخت ها وشرایط برای برقراری صحیح دموکراسی میباشد.
در کشورهای توسعه نیافته اگر سطح رفاه و درامد بالا بود ، مردم با وعده های مادی رای خود را نمیفروختند.
اگر سطح رفاه بالا بود فاصله طبقاتی کمتر شده،قشر ضعیف در اینگونه جوامع ازسهم بیشتری در تقسیم قدرت و مشارکت سیاسی بهره مند می شدند.
اگر تعلیم و تربیت ونظام اموزش و پرورش و اموزش عالی این نوع کشورها در سطح خوبی قرار داشت ، مردم فریب وعده وعیدهایی را که میتوان با یک حساب سرانگشتی به دروغ و غیر منطقی بودن ان پی برد ، نمیخوردند،مطالباتی منطقی میکردند و راهکارهای مفید و منطقی ارائه میدادند.
اگر در ان کشورها صنعت به صورت حرفه ای و مدرن رواج داشت ، مردم در توسعه اقتصادی به راحتی گام مینهادند و به تبع ان پيشنیاز توسعه سیاسی که توسعه اقتصادی است به خوبی رعایت شده بود.
و اما اخرین پارامتر که شهر گرايي است بدان معنا نیست که روستاها نقطه ضعف کشور به حساب مي ايند.
شهرگرايي یک فرهنگ است که طبق ان روابط مردم به سمت حزب و تشکل و سازمان و سندیکاها پیش میرود طوری که همنشینی ها به سمت اهدافي خاص(اقتصادی،اجتماعی،سیاسی،فرهنگی و...) جهت دار میشود.
خاص گرایی (قائل شدن استثنائات برای خواص در رعایت قانون) به عام گرایی تبدیل شده و کشاورزی از شکل معیشتی به شکل تجاری در می ايد.
(خلاصه اجتماع سنتی به جامعه مدرن تبدیل میشود.)
که اگر چنین بود مردم از دموکراسی در راستای توسعه یافتگی استفاده میکردند.

حال مسئله این است که دولت روحانی در این مسیر چقدر پیش رفته؟
در این نوشته تصمیم بر قضاوت نیست و بنده صرفا مطالبی را خدمت شما ارائه داده ، قضاوت با خود شماست.




ایران و روابط با دیگر کشورها:


متاسفانه در ایران تفکرات ناسیونالیسم افراطی وجود دارد که باعث به وجود اوردن فشارهایی در داخل شده و از شکل گیری روابط ایران با دیگر کشورها (به خصوص کشورهای توسعه یافته بلوک غرب)ممانعت میکند.(فشارهایی که گاهی ریشه در منفعت اشخاص و گاهی ریشه های ایدئولوژیکی دارند.)

البته نقطه قوت دولت دکتر روحانی ، تابو شکنی هایی در راستای سیاست خارجی و روابط ایران با دیگر کشورهای بعضا غربی بوده است.
در فضای بین المللی ، روابط مبنی بر سود و زیان است وبی نظمی و اشفتگی از ویژگی های بی بدیل جامعه بین الملل میباشد.
بنابراین هرکشوری در این هرج و مرج و اشفتگی و بی نظمی روابط بین الملل نهایت بهره را ببرد ، در مسیر توسعه و پیشرفت نیز موفق تر خواهد بود.

درروابط نهادهای بین المللی میان تمامی کشورها وابستگی متقابل وجود دارد(مثل وابستگی جهان سوم به کشورهای توسعه یافته و بالعکس) که این وابستگی اجتناب ناپذیر بوده و روز به روز بیشتر شده است.

نمیتوان دور کشور را دیوار کشید.
اینکه روابط بین الملل را سبک بشمریم و قصد قطع رابطه با کشورهای تاثیرگذار را داشته باشیم قطعا از غافله ی پیشرفت و توسعه بازخواهیم ماند.

البته کشورهای توسعه یافته بلوک غرب هم به استثمار عادت کرده و سابقه ای طولانی در این عرصه دارند که اگر کشوری هوشیار نباشد ممکن است سخت متضرر شود

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا