محمد سعید صالحی فیروزآبادی

  امشب  بخش خبری شبکه 2 در مورد قاچاق کالا با وکیل مجلس و چند مقام دیگر از سازمانهایی مانند گمرک و تعزیرات قوه قضاییه و ... گفتگو می کرد. افراد داخل گفتگو آنچنان داغ کرده بودند که خدا خدا می کردم یک دفعه یکی از آنها روی میز نجهد، با مشت و لگد به جان دیگری بیفتد و جلوی چند میلیون بیننده آبروریزی در بیاورد.  خاطراتم مرا به دوران کودکی برد. گمان کنم  سال 1351  بود و من نه سال بیشتر نداشتم. همسایه مان در کوچه ای که اکنون در داخل خیابان سلمان فارسی فیروزآباد میبد قرار دارد چند قلم لوازم خارجی  به مغازه اش آورده بود. اجناسی برای من کودک آن زمان عجیب غریب که شاید بیشتر آن اجناس در آن سالها در ایران تولید نمی شد. بخوبی یادم می آید که یک روز همان مغازه دار همسایه در حالیکه جلوی مغازه اش زار زار می گریست و مردم بدور او جمع شده بودند می گفت ماموران همه اجناسم را بردند. می گفت فلانی در مغازه آمده، از من رشوه می خواست، ندادم زنگ زد مامورها آمدند و همه اجناس خارجی را بار کردند و بردند. 

 47 سال از آن زمان گذشته است. بر روی چهره من گرد پیری نشسته است. با خودم می گویم چرا بعد از گذشت چهل و هفت سال هنوز این مردم و این مقامات با مسئله قاچاق درگیرند؟ چرا بعد از چهل و هفت سال مقامات کشورمان چه در زمان محمد رضا شاه پهلوی و چه در زمان جمهوری اسلامی با هزینه ایجاد نارضایتی صدها هزار شهروند کشورمان، صرف میلیونها ساعت کار، صرف میلیاردها تومان پول و به قیمت به فساد کشاندن دهها هزار انسان سالمی که اگر موقعیت ضعف قاچاقچیها وجود نداشت آن انسانها رشوه دریافت نمی کردند و سالم می ماندند، نتوانسته اند  مشکل قاچاق کالا را حل نمایند؟ یادم آمد جواب را می دانم. دست کم سالهاست که بخش بزرگی از پاسخ را می دانم. 

 پاسخ پرسش همان نهادی است که یک لحظه فکرش را نمی کنیم. آری دولتها فرمانده بزرگترین قاچاق سازماندهی شده در کشورمان هستند. مهم این نیست نظام پادشاهی باشد یا جمهوری. فرمانده قاچاق سازماندهی شده در کشورمان دولتها هستند. حالا دهها ارگان دولتی از قوه قضاییه و نماینده مجلس و اطلاعات و قوه مجریه و معاون رئیس جمهور پای یکدیگر بنشینند و جلسه برگزار کنند، هنگامیکه فرمانده قاچاق سازماندهی خود اینها  و خود این نهادها به عنوان ارکان حاکمیتی هستند چگونه همین آدمها می توانند با قاچاق کالا مبارزه نمایند؟ یادش به خیر رئیس جمهور سابق آقای احمدی نژاد  گفت برادران قاچاقچی. یکی نبود به او بگوید برادر آیینه را بدستت بگیر. فرمانده قاچاق در کشور خود شما هستی برادر.

 چگونه دولت یا دولتها فرمانده اصلی قاچاق کالا در کشورمان هستند؟ 

  ما در جهانی زندگی می کنیم که به یکدیگر نیاز داریم. انسانها به یکدیگر نیازمندند. همیشه در حال فروختن خدمات و تولیداتشان به یکدیگر هستند. کشورها نیز همچنین. هر کشوری برای بدست آوردن نیازهایی که خود تولید کننده آن نیست بایستی پول بپردازد. پول به دو صورت اصلی بدست می آید. یا اینکه برای بدست آوردن پول، کار و دسترنج کار خود را به دیگران ارائه می دهیم و با فروش آن پول بدست می آوریم یا اینکه مجبوریم اندوخته ها یا ذخایری که داریم را بفروش برسانیم با آن پول بدست بیاوریم و خدمت و تولیدات را  از دیگران یا کشورهای دیگر بخریم. ما در این 47 سال که بخاطر دارم چه خدمتی به دیگران و کشورهای دیگر ارائه داده ایم؟ کار ارائه داده ایم یا اینکه ذخایرمان را فروخته ایم؟ کار که نبوده است. اگر هم بوده است در برابر ذخایری که فروخته ایم هیچ بوده است. سوال اصلی را پاسخ دهیم: نفت کار حساب می شود یا ذخیره؟ اگر نفت و نفت فروشی کار حساب شود که جای حرفی باقی نمی ماند. اما اگر نفت ذخیره حساب  شود این ذخیره نفت و معادن دیگر در دست چه کسی به امانت بوده است؟ آیا جز در دست دولتها به امانت بوده است؟ یک مسئول دولتی براحتی پاسختان را می دهد: آقا اگر نفت را نفروشیم چند سال دیگر انرژیهای جدید می آید و به هیچ قیمتی این ذخایر را از دست ما نمی خرند. بایستی پاسخ گفت اگر فروختن ذخایر به قیمت تنبلی فکری ما، به قیمت کاهش شغل و اشتغال در کشورمان و به قیمت پیش بینی ناپذیری اقتصاد کشورمان و افزایش ریسک سرمایه گذاری برای تولیدات کشورمان تمام شود با این بلای ذخایر چه خاکی بایستی بر سرمان بریزیم؟

 هر کسی یک مزیتی دارد. آقای احمدی نژاد رئیس جمهور سابق کشورمان مزیتی که داشت ساده گوییشان بود. حیف که مشاورین خوبی نداشت. از مزیتهای آدمها بایستی استفاده کرد. با همان ادبیات ساده رئیس جمهور سابق می پرسم. آقا، ذخایر در دست توی دولت امانت است. پس توی دولت در اوپک چکار می کنی؟ نفت می شود 8 دلار تو دو میلیون بشکه در روز می فروشی. می شود 100 دلار، می فروشی،  دوباره قیمت می آید 25 دلار  دوباره همان دو میلیون بشکه را می فروشی. همیشه در حال فروختنی. پس توی دولت چکاره هستی؟ کار توی دولت نفت فروشی است یا مدیریت و تبدیل بهینه ذخایر کشور در طول زمان به یکدیگر؟ اگر کار شما نفت فروشی است که خدا بیامرز محمود باقر، همسایه خانه قلعه فیروزآباد ما که بدون داشتن ذره ای سواد خواندن و نوشتن به موقع نفت را به در خانه ها می آورد و می فروخت. فقط فروشنده ای؟ کاش فقط فروختن بود. آقای دولت پولش را چکار می کنی؟ سالی 25 درصد در اقتصاد جهانی قیمت نفت بالا می رود آقای خاتمی، آقای احمدی نژاد تو همچنان در حال فروختن هستی؟ برای اینکه کارگزارانت از تو خوششان بیاید به همان نسبت 25 درصد در اقتصاد نقدینگی توزیع می کنید و بلای جان اقتصاد کشورمان می شوید؟ مگر اقتصاد جهانی اقتصاد کشورمان است که الی الابد قیمت نفت سالی 25 درصد اضافه شود؟ در مورد رئیس جمهور فعلی کشورمان که در دوره ایشان این شانس وجود نداشت تا قیمت نفت سالی 25 درصد بالا رود چیزی نمی گویم. ایشان و کارگزارنشان خودشان بیشتر می دانند چه مقدار به حجم نقدینگی کشورمان  اضافه نموده اند. 

دولت نروژ در همان سالهایی که ما دائما در حال بالا بردن حقوقهایمان و دلخوش کردن و بالا بردن شوک آور سطح توقعات کارمندانمان به قیمت ذلت تولید ملی کشورمان بودیم طبق آماری که شنیده می شود یک تریلیارد دلار ذخایر ارزی اندوخته است. مقدار ذخایر ارزی ما چقدر است؟ من نمی دانم. 

 آیا درست است پولی را در اختیار فرزند بالغ خودمان قرار بدهیم و به او دائما دستور دهیم این را بخر یا این را نخر؟ یا اینکه از این فروشنده بخر یا از آن فروشنده نخر؟ توصیه می توانیم بکنیم. اما دستور نمی توانیم بدهیم. توصیه می توانیم کنیم اما نمی توانیم فروشنده یا خریدار را مجازات کنیم. آقایان و خانمهای دولتی! میلیاردها دلار حجم نقدینگی را در چهل و هفت سال گذشته به اقتصاد کشورمان توزیع کرده اید. دستتان خوش. شاهکارهایتان را به یکدیگر بگویید اما با جلسه هایتان به ریش مردم نخندید و آدرس غلط ندهید. از خودتان از همین امسال شروع نمایید. از خودتان سوال نمایید اقتصاد کشورمان را چقدر جلو برده اید؟ بعد بنشینید و حقوق و مزایایتان را برای سال آینده بالا ببرید. 

مسئله قاچاق در کشورمان امسال بدون این جلسات دولتیها و بدون بگیر و ببندها و بدون شمارش فعالیتهای نهادهایی مانند تعزیرات و به زیر اخیه بردن قاچاقچیها  حل می شود. با کاهش ارزش پول فعلی کشورمان به یک سوم حجم قاچاق در کشورمان بدون هیچ هزینه نشستن در جلسات دولتیها و به معرض فساد کشانیدن کارمندان دولتی به یک سوم و بخاطر مخارج ضروری تر خانوارها یا تورمهای بعدی به کمتر از یکسوم کاهش خواهد یافت.

 رفته رفته به نقطه عطف اقتصاد کشورمان همانند سال 1374 نزدیک می شویم. برای لحظه رسیدن به این نقطه عطف چه برنامه ای داریم؟ آیا دوباره می خواهیم همان اشتباهات سال 1374 به بعد را تکرار کنیم؟

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا