خیلی ها گفتند:« منتقدین نور چشم ما هستند» اما این منتقدین بودند که تعهد دادند و وثیقه گذاشتند و برای نفس کشیدن اجازه پرسیدند رضا بردستانی

چوب تهدید و تأدیب وقتی بالا می رود، اوج می گیرد و در آسمان به گردش و چرخش در می آید؛ هراس می آفریند و وقتی فرود می آید درد می زاید! هراسش را به جان می خریم و دردش را با تمام وجود در آغوش می گیریم که دیری است:«برای خاطر مان غم آفریدند...»

می دانید چرا چوب تهدید و تأدیب هراس می آفریند و درد می زاید؟ چون در مسیر بالا رفتن چشم را معطوف به خود می کند و چون فرود آمد اندیشه را متلاشی می کند! فهمیدنش سخت نیست اما ترسیم آن فضا ـ سخت ـ جانکاه است.

سال ها است عادت کرده ایم به تهدید شنیدن، متلک و لغز بر خود هموار کردن و بی مهری ها تحمل کردن! چون روابط عمومی استانداری طی ادوار مختلف همیشه به دنبال رسانه های همراه و «به نقل از روابط عمومی استانداری نویس» بوده است! رسانه هایی که هرگز دستمال بر سری که درد نمی کرده نبسته اند؛ نه رسانه های مستقل، منتقد و حرفه ای. این تناقض ها نتیجه ای جز تهدید و شایعه ساز خوانده شدن نمی تواند داشته باشد.

اصلاً خلع سلاح کردن رسانه ها باعث شد درجا بزنیم و روز به روز عوض پیشرفت؛ پسرفت داشته باشیم. رسانه بی خود و بی جهت رکن چهارم دموکراسی و چشم بیدار و ذهن آگاه جامعه خوانده نشده است. رسانه هیچ گاه وظیفه ندارد آهسته بیاید و آهسته برود که... رسانه نباید و نشاید که مطیع باشد و همراه! که اگر چنین شد بساط نقد و اصلاح امور و رسیدگی به کارها و مشکلات مردم به تاریخ می پیوندد. اصلا کدام مدیر و مسئول سراغ دارید که با آغوش باز به استقبال منتقدین و رسانه های غیرهمراه رفته باشد؟ چون این چنین نیست پس دیگر لزومی ندارد از چوب تهدید و تأدیب بهره ببرید؛ کافی است فاصله تان را حفظ کنید! یعنی شما سر خویش گیرید آن دسته از کسانی که دوست ندارند به ساز شما برقصند نیز راه خود! ساده است و شدنی.

دیر آمدی ای نگار سرمست...

خودمانی عرض کنم؛

تفت بودی که:«توجه طلب مغرض» خوانده شدیم و تفت بودی که:«توجه طلب مغرض» خوانده شدن مان شد تیتر یک روزنامه ای که...

کمی بعد تر هنوز تفت بودی که:«توجه طلب خیلی مغرض» و«راهزن» و«باجگیر» و... خوانده شدیم و...

بگذریم!

بین خودمان بماند؛

تفت بودی ولی علی صالحی بودی حالا که به یزد آمده ای روز به روز داری از علی صالحی بودن فاصله می گیری! یادت که نرفته؟! پیشتر از آمدن زمانی قمی و زینی وند، علی صالحی بودی! مراقب باش علی صالحی باقی بمانی برای روزهای بهتر از امروز.

باور کن وقتی زمانی قمی و زینی وند رفتند دیگر نمی توانی بازگردی از نو علی صالحی بشوی همانی که می شناختمیش، همان پسرِ خوش سیمای خوش قلمِ طنازِ شاعرِ مهربانِ مؤدب!

چه زود زبان به تهدید و کنایه گشودی! چه زود راهی در پیش گرفتی که پیشینیان و چه زود باورمان شد این در همچنان بر همان پاشنه ی پاک طینت ها و... خواهد چرخید!

این جمله(رد شایعات مطرح شده در خصوص طرح شکایت استانداری یزد) مال کسانی است که به اندرونی راهی ندارند واگرنه تا آن جایی که ما می دانیم و شنیده ایم، برای برخی ها!در اندرونی حلوا خیرات نمی کنند!!! کار از«شایعات مطرح شده» و«طرح شکایت» گذشته است، دیری است با سمفونی«شاخ و شانه» کشیدن ها روزگار می گذرانیم!

اگر حمایتی صورت پذیرفته و حرفی زده شده و جملاتی به رشته ی تحریر درآمده به پاس آن علی صالحی بودن های پیشین بوده است! نخواستیم حرمتت بشکند نخواستیم حقی از تو ضایع شود و اما چه زود بود:«جوساز» شنیدن و واژه ی«تخریب»چی تحمل کردن!

پس نتیجه می گیرم مشکل از قائم محمدی و پاک طینت و ملازینلی و میرحسینی و شهابی زاد نیست! گویا آن اتاق را ـ خشت به خشت ـ با کینه و دشمنی با روزنامه نگاران مستقل و منتقدان آزاداندیش و خبرنگاران حرفه ای  ساخته اند و چون چنین است پس هرکس در آن محیط چند روزی نفس کشید برای روزنامه نگاران مستقل و منتقدان آزاداندیش و خبرنگاران حرفه ای  شمشیر را از رو خواهد بست

پ.ن:روی صحبت شما[«تخریب های سازمان یافته و حساب شده با هدف ناامید کردن مردم از آینده کشور»] با کیست؟خبرنگاران و کارمندان «من و تو» و «بی.بی.سی» یا همین دوستان دیروز و پریروز خودت؟!

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا